جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تشییع جنازه و خاکسپارى امام هادى

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مسعودى در کتاب اثبات الوصیه، مى‏نویسد: جماعتى براى ما نقل کردند که هر کدام در روز وفات امام هادى علیه‏السلام به خانه‏ى آن حضرت رفته‏اند، جمعیت بسیارى از بنى‏هاشم خواه از آل ابوطالب و خواه از بنى‏عباس در آنجا جمع شده بودند و گروه بسیارى از شیعیان نیز

حاضر بودند، ولى امامت حضرت امام حسن عسکرى علیه‏السلام براى آنها آشکار نشده بود و جز افراد موثق و خاص، کسى از آن اطلاع نداشت، همان افرادى که امام هادى علیه‏السلام در نزد آنها، تصریح به امامت پسرش امام حسن عسکرى علیه‏السلام نموده بود.

حاضران در مورد امامت بعد از امام هادى علیه‏السلام متحیر بودند، ناگاه خادمى از خانه‏ى اندرونى امام بیرون آمد و خادم دیگر را چنین صدا زد: «اى ریاش! این نامه را بگیر و به خانه‏ى رییس مؤمنان (خلیفه وقت) ببر و به فلان شخص بده و بگو این نامه‏ى حسین بن على علیه‏السلام است.»

حاضران براى دانستن موضوع نامه به آن سو نگاه مى‏کردند، ناگاه دیدند از بالاى رواق، درى گشوده شد و خادم سیاهى بیرون آمد و بعد از او امام حسن عسکرى علیه‏السلام با سر برهنه و گریبان چاک زده، بیرون آمد و لباس سفید آستردار در تن داشت و صورت مبارکش، مانند چهره‏ى پدر بزرگوارش بود، در آن وقت، فرزندان متوکل عباسى، در آن خانه بودند، که بعضى از آنها، منصب ولیعهدى داشتند، همه‏ى مردم به احترام آمدن امام حسن عسکرى علیه‏السلام برخاستند، احمد بن موفق به سوى امام حسن علیه‏السلام رفت، امام حسن علیه‏السلام نیز به طرف او آمد و با هم معانقه کردند و امام فرمود: «مرحبا به پسرعموى من!» آنگاه امام حسن عسکرى علیه‏السلام بین درهاى رواق نشست و مردم در برابرش بودند، قبل از آمدن آن حضرت، صحن خانه، مانند بازار، پر سر و صدا بود، ولى وقتى که آن حضرت آمد، همه خاموش شدند

و صدایى جز صداى عطسه و سرفه نمى‏شنیدیم، در آن هنگام کنیزى از خانه‏ى امام هادى علیه‏السلام بیرون آمد و براى وفات امام هادى علیه‏السلام گریه مى‏کرد، امام حسن علیه‏السلام فرمود: «آیا کسى در اینجا نیست که این کنیز را ساکت کند؟»، چند نفر از شیعیان نزد او رفتند و او به خانه بازگشت.

سپس خادمى از خانه بیرون آمد و در مقابل امام حسن عسکرى علیه‏السلام ایستاد، امام حسن علیه‏السلام برخاست و جنازه‏ى امام هادى علیه‏السلام را بیرون آوردند، امام حسن علیه‏السلام همراه جنازه با سایر مردم حرکت کردند، تا به خیابانى که در مقابل خانه‏ى «موسى بن بغا» (فرمانده لشگر) بود رسیدند، امام حسن علیه‏السلام قبل از بیرون آوردن جنازه از خانه، بر او نماز خوانده بود و بعد از آنکه جنازه را بیرون آوردند، «معتمد» (پانزدهمین خلیفه عباسى) (یا ابواحمد بن هارون از جانب معتز) بر آن نماز خواند، آنگاه جنازه‏ى آن حضرت را در خانه‏اش، به خاک سپردند.(1)

روز تشییع جنازه و عزاى شهادت امام هادى علیه‏السلام شهر سامرا یکپارچه شیون و ناله و عزا بود، امام حسن عسکرى علیه‏السلام در دنبال جنازه‏ پدر، با غم و اندوه بسیار، یقه خود را پاره کرد و سینه‏اش را چاک زد.(2)

این بود شهادت و رحلت جانسوز امام هادى علیه‏السلام در تبعیدگاه

سامرا و مبارزات بیست ساله‏ى او با طاغوتیان در آن سرزمین تا سرحد شهادت.

درود بى کرانه همه‏ى خداپرستان مخلص بر روان پاک تو اى امام روشنگر و مبارز و طاغوت برانداز و اى شهید راه اسلام ناب و راه نبرد با طاغوتیان.

سلام خالصانه ما بر قبر منورت در تبعید سامرا که همچنان پرچمى استوار بر ضد استکبار و الحاد و سمبل پیکار و مقاومت در برابر صاحبان زر و زور و تزویر است.


1) انوار البهیه محدث قمى، ص 468 و 469.

2) اعیان الشیعه، ج 2، ص 40.