در شهر سامرا یکى از شیعیان به بیمارى برص گرفتار شد، زندگیش سخت و تنگ گردید، روزى به یکى از دوستانش به نام ابوعلى فهرى گفت: «به چنین دردى گرفتار هستم و زندگیم تلخ و پر از رنج شده است.»
ابوعلى به او گفت: یک روز سر راه امام هادى علیهالسلام بنشین، وقتى که آن حضرت را دیدى، از او درخواست کن براى رفع بیماریت تو را دعا کند.
او یک روز بر سر راه امام هادى علیهالسلام نشست، هنگامى که امام هادى علیهالسلام را دید که در آنجا عبور مىکند، به سویش جهید تا از او تقاضاى دعا کند، امام هادى علیهالسلام که مهر و لطفش شامل حال همه بود، با دست به او اشاره کرد و سه بار فریاد زد:
تنح عافاک الله:
«دور شو! خدا تو را عافیت بخشد»!
بیمار دور شد و نزدیک نیامد و با ابوعلى ملاقات کرده و ماجرا را به او گفت، ابوعلى گفت: امام هادى علیهالسلام قبل از آنکه تو تقاضاى دعا کنى، براى تو دعا کرده و فرموده: «برو که به زودى عافیت مىیابى.»
بیمار به خانهى خود بازگشت و شب را خوابید، وقتى که صبح شد، در بدن خود هیچ گونه آثار بیمارى ندید و خود را به طور کامل سالم یافت.(1)
1) خرائج راوندى، مطابق نقل بحار، ج 50، ص 146.