به سال 199 هجرى ابوالسرایا(1)با سواران جنگنده خود وارد نینوا گردید، بلادرنگ به زیارت قبر امام حسین علیهالسلام شتافت.
نصر بن مزاحم مدائنى مىگوید: من از مدائن به زیارت کربلا رفته بودم و مصادف با یک شب رعد و برق و بارانى بود ناگاه سوارانى آمدند و پیاده شدند و به سوى قبر رفتند و سلام کردند.
یکى از سوارهها زیارت را طول داد پرسیدم این کیست؟
گفتند: او ابوالسرایا است.
سپس شروع نموده اشعار منصور نمیرى را خواند:
نفسى فداء للحسین یوم غدا++
الى المنایا عدوا و لا غافل
ذلک یوم الحى یسفر به++
على سنام الاسلام و الکاهل
کأنما أنت تعجبین الا++
ینزل بالقوم نقمة العاجل
مظلومة و النبى والدها++
یدبر ارجاء مقتله الحافل
سپس از من پرسید تو کیستى؟++
گفتم: یکى از کشاورزان مدائن.
گفت: سبحان الله! دوست به دوست خود میل مىکند همچنان که شتر ماده به نوزاد خود میل دارد اى مرد! آمدن تو به زیارت اجر بزرگى دارد.
سپس از جاى خود برخاست و گفت: از زیدیه هر کس در اینجا حاضر است برخیزد.
یک وقتى دیدم جمعى از حاضران برخاستند و پیش او شتافتند، خطبهى مفصل خواند و اهل بیت علیهمالسلام را به یاد آورد و فضائل آنان را شمرد و ستمهاى بنىامیه و بنىعباس را به یاد آورد. و از امام سجاد علیهالسلام یادآورى نمود.
سپس گفت: اى مردم! گیرم که شما زمان حسین بن على علیهماالسلام را درک نکردید تا او را یارى کنید فعلا چه عذرى دارید در خانه بنشینید و کسى را که فردا براى طلب خون حسین علیهالسلام خروج مىکند و مىخواهد دین خدا را به پا دارد یارى نکنید. من فردا براى یارى دین خدا و اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و اله به کوفه مىروم. هرکس در این عقیده با من شریک است به من ملحق گردد.
عده از حضار گفتار او را تأیید کردند، سپس به سمت کوفه حرکت نمود.(2)
و به سال 200 هجرى حماد معروف به کندغوش او را دستگیر نمود و پیش حسن بن سهل آورد، حسن او را کشت و در کنار جسر بغداد به دار آویخت.(3)
در مدتى که انقلاب ابوالسرایا ده ماه طول کشید، از آل هاشم چند نفر خروج کردند:
1 – محمد بن سلیمان بن داوود بن الحسن بن حسن بن على به سال 199 در مدینه انقلاب نمود.
2 – ابراهیم بن موسى بن جعفر علیهالسلام به سال 199 در یمن خروج کرد.
3 – محمد بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین علیهالسلام به سال 200 در نواحى حجاز خروج کرد. وى در مرحلهى اول به نام ابراهیم طباطبا صاحب ابوالسرایا بیعت مىگرفت، بعد از فوت او به نام خود بیعت گرفت.
4 – زید بن موسى بن جعفر علیهالسلام معروف به زیدالنار در سال 199 بصره را تصرف نمود.(4)
او خانههاى زیادى را در بصره آتش زد، بعد از چند ماه حسن بن سهل او را گرفته، پیش مأمون فرستاد و مأمون او را به مدینه پیش امام رضا علیهالسلام فرستاد و امام او را به جهت خروج و آتش زدن توبیخ فرمود. زید تا زمان متوکل زنده بود.(5)
1) ابوالسرایا به نام «السرى بن منصور الشیبانى» به سال 199 هجرى در عراق بر دولت بنىعباس خروج کرد و محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن الحسن بن الحسین علیهالسلام معروف به ابنطباطبایى نیز با او همراه بود و در مدینه به محمد بن سلیمان بن داوود و در بصره به على بن محمد بن جعفر و زین بن موسى که بعضى آنها از آل ابىطالب بودند حمله کرد و آنها را مغلوب نمود و کارش بالا گرفت.وى مردم را براى ابنطباطبا دعوت مىکرد و بیعت مىگرفت. او در این اثنا زندگى را بدرود گفت. ابوالسرایا، محمد بن محمد بن یحیى بن زید بن على بن الحسین علیهالسلام به جاى او گذاشت و جماعت خود را محفوظ نگاهداشت. مروج الذهب: ج 3 ص 438.
2) منتخب التواریخ: ص 549.
3) مروج الذهب: ج 4، ص 440.
4) مروج الذهب: ج 4، ص 439.
5) بحارالأنوار: ج 48، ص 315، سفینة البحار: ص 578.