ابویوسف یعقوب بن اسحاق، معروف به «ابنسکیت اهوازى» از علماى محقق و ادیبان نامى شیعه و از یاران و شاگردان مخصوص امام جواد و امام هادى علیهالسلام است، او در علوم لغت، شعر، منطق، فلسفه و ادبیات سرآمد همهى علماى عصر خود بود و تألیفات بسیار در زمینههاى مختلف اسلامى نوشت که مورخان نام 23 کتاب او را ذکر کردهاند.(1)
وجود او در اهواز و اطراف آن، مایه پرفیض براى گسترش مکتب امامان علیهمالسلام بود.
متوکل عباسى براى پسرانش «ألمعتز و المؤید» در جستجوى معلم جامع و محقق بود، ابنسکیت به عنوان برجستهترین معلم، انتخاب شد، مدتى او ناگزیر به فرزندان متوکل، درس مىداد و به عنوان معلم پسران خلیفه معروف شد، ولى او شیعه و شاگرد امام هادى علیهالسلام بود و هرگز مذهبش را که در جان و روحش آمیخته بود رها نمىساخت، یک روز به مناسبتى مجلس باشکوهى از طرف متوکل، تشکیل شد، رجال، شخصیتها، ادیبان و شاعران به آن مجلس وارد
مىشدند و از متوکل تجلیل و احترام مىکردند، ابنسکیت نیز وارد آن مجلس شد، متوکل اطلاع داشت که او پیرو مذهب تشیع است، در آن مجلس در حضور حاضران به ابنسکیت رو کرد و گفت:
«این دو پسرم (شاگردانت المعتز و المؤید) را بیشتر دوست دارى یا حسن و حسین علیهماالسلام را؟»
ابنسکیت در تنگناى سختى قرار گرفت، چرا که به خونخوارى متوکل و جلادان بىرحم او اطلاع داشت، در عین حال با کمال صراحت جواب داد:
و الله ان قنبراً خادم على علیهالسلام خیر منک و من ابنیک:
«سوگند به خدا قنبر غلام على علیهالسلام بهتر از تو و از پسران تو است.»
متوکل مغرور از این پاسخ، آن چنان خشمگین شد که به غلامان ترک خود دستور داد، زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند.
دژخیمان بىرحم متوکل، با شدیدترین برخورد، فرمان متوکل را اجرا کردند و ابنسکیت را به شهادت رساندند.
آرى این شاگرد برجسته و شجاع امام هادى علیهالسلام در شهر سامرا در عصر زندگى امام هادى علیهالسلام، در سال 244 یا 246 هجرى اینگونه جان باخت.
جالب اینکه: او را که یعقوب نام داشت به خاطر وقار و خاموشى در گفتار «ابنسکیت» (که از واژهى سکوت است) مىخواندند و خودش دربارهى مدح کنترل زبان و نکوهش پرحرفى
سفارش بسیار کرد.
ولى او سکوت و خاموشى را به معنى غلط آن تفسیر نمىکرد، بلکه در موارد نهى از منکر، زبان او صدها برابر برانتر از شمشیر بود، او در میدان اخلاق، ابنسکیت بود، ولى در میدان مبازره ابنالجهر بود، که قرآن مىفرماید:
لا یجب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم:
«خداوند فریاد خشن را دوست ندارد، جز فریاد خشن مظلوم بر سر ظالم را که دوست دارد.» (نساء / 148)(2)
1) فهرست ابنندیم، ص 79 – وفیات الاعیان، ج 5، ص 442.
2) همان مدرک و الکنى و الالقاب، ج 1، ص 314 و 315.