جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آینده نگرى با نگاه به جمال همسر آینده

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از بزرگان، به نقل یکى از مؤمنین – به نام محمد مطهرى – حکایت کنند:

روزى از حکیمه، خواهر امام هادى علیه السلام پیرامون ولادت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف سؤال کردم.

اظهار داشت: در منزل ما جاریه‏اى بود به نام نرجس، روزى پسر برادرم، حضرت ابومحمد، حسن بن على علیه السلام هنگامى که وارد منزل ما شد، نگاه عمیقى بر آن جاریه نمود.

من جلو رفتم و گفتم: آیا نسبت به او علاقه مند شده‏اى؟!

پاسخ داد: خیر، ولیکن چون نگاهم بر او افتاد، در تعجب قرار گرفتم؛ چون که از این جاریه، نوزادى عزیز و کریم به دنیا خواهد آمد که خداوند متعال به وسیله‏ى او دنیا را پر از عدل و داد مى‏نماید همان طورى که ظلم، همه جا را فرا گرفته باشد.

گفتم: آیا مایل هستى تا او را همسرت قرار بدهم؟

فرمود: از پدرم اجازه بگیر.

پس از آن، به محضر برادرم – حضرت ابوالحسن، امام على هادى علیه السلام – آمدم؛ و بدون آن که سخنى بگویم و یا حرفى بزنم،

برادرم مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اى حکیمه! نرجس مال فرزندم ابومحمد – عسکرى علیه السلام – مى‏باشد.

عرضه داشتتم: اى سرور و مولایم! من نیز به همین منظور نزد شما آمده‏ام که در این مورد صحبت و مشورت کنم.

فرمود: اى خواهرم، حکیمه! خداوند تو را در اجر و پاداش همه‏ى خوبى‏ها شریک گرداند، این جاریه – نرجس – را به فرزندم ابومحمد بخشیدم تا به عنوان همسر در اختیارش باشد.

حکیمه افزود: و چون از نزد برادرم امام هادى علیه السلام بازگشتم، نرجس را آرایش و زینت کرده و در یکى از اتاقها او را به همراه برادرزاده‏ام حضرت ابومحمد علیه السلام جاى دادم؛ و مدتى در همان اتاق، زندگى مشترک را گذراندند.

هنگامى که برادرم، حضرت ابوالحسن هادى علیه السلام به شهادت رسید و امام حسن عسکرى علیه السلام به منصب عظماى امامت و ولایت رسید، چند وقتى را من از وضعیت آنها بى‏خبر بودم تا آن که شبى – در نیمه‏ى شعبان – فرا رسید و برادرزاده‏ام به من فرمود: اى عمه! امشب را نزد ما بمان، و افطارى خود را همین جا تناول نما…(1)


1) اکمال الدین شیخ صدوق: ج 2، ص 426، ح 2، ینابیع المودة: ج 3، ص 302. این داستان در کتابهاى مختلفى با عباراتى متفاوت به طور مشروح و مفصل نقل شده است، که ما به این مقدار اکتفاء نموده‏ایم.