زمان مطالعه: < 1 دقیقه
ابوهاشم جعفرى مىگوید: هنگامى که بغا سردار سپاه واثق، براى دستگیرى اعراب از مدینه عبور مىکرد، در مدینه بودم. امام هادى علیهالسلام به ما فرمود: برویم تجهیزات این ترک را ببینیم.
بیرون آمدیم و توقف کردیم. سپاه آمادهى او از نزد ما گذشتند و ترکى سر رسید. امام علیهالسلام با او چند کلمه به زبان ترکى صحبت کردند. او از اسب پیاده شد و پاى مرکوب امام را بوسید.
ابوهاشم مىگوید: ترک را قسم دادم که با تو چه گفت؟
ترک پرسید: این مرد پیامبر است؟
گفتم: نه.
گفت: مرا به اسمى خواند که در کوچکى در بلاد ترک به آن نامیده مىشدم و تا این ساعت هیچ کس از آن اطلاع نداشت.